امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه سن داره

امیررضا پسر طلا

سفر به آنجل ، بلندترین آبشار دنیا (2)

توی راه، جاهایی که رودهای دیگه به رودخانه اصلی میرسیدن مکان مناسبی برای شنا درست کرده بود اینجا هم بچه ها و البته من که تو آب بازی از همه بچه ترم ، رفتیم تو آب. خیلی سرد بود و جالب. تو این عکس شما روی یه سنگ بزرگ که آبشاری پشتش بود ،نشستین زیر این سنگ آبگیر خوبی درست شده بود مثل استخر ، البته طبیعی،من داشتم اونجا شنا میکردم و نتونستم عکس مناسبی بگیرم . دیگه به کمپ نزدیک می شدیم که آبشار آنجل خودش رو نشون داد این اولین عکس از این آبشار زیباست: وقتی به کمپ رسیدیم  شب شده بود. اونجا یه سالن نه خیلی بزرگ بود که همون جا محل استراحت و غذا خوردن و خوابیدن هممون بود . آقای راهنمای عریان ما  همین که رسید شروع کرد به نسب کردن م...
28 ارديبهشت 1391

سفر به آنجل ، بلندترین آبشار دنیا (1)

  جمعه صبح با ماشين رفتيم شهري به اسم پرتوارداس. پرتو به اسپانايي يعني بندر. اين شهر بندري رودخانه اي، تقريبا مركز ونزوئلاست رودخانه اي كه كشتيهاي بزرگ نفتي از اون عبور ميكنن."آنجل" در يكي از رودخانه هايي واقع شده ، كه به اين رود عظيم مي رسه .  در پارك طبيعي بزرگي به اسم كانايما، در جنوب ونزوئلا . بعد از اينكه به اين شهر رسيديم بايد با هواپيما به منطقه كانايما بريم. خوب از اونجا كه اين منطقه شهر نيست وساكنين محلي كمي داره همه مسافراش توريستها هستن كه در گرو ههاي ١٠ تا ٢٠ نفره سفر ميكنن. بنابراين هواپيما هايي كه به مقصد كانايما پرواز مي كنند ٥ تا ٢٠ نفره هستند يه جورايي مثل هواپيما هاي اختصاصي ميمونه .     ...
26 ارديبهشت 1391

روز زن

روز زن و مادر مبارک . مبارک باشه برای همه زنان فداکار و مهربان.اول دست مادرم و بعد روی ماه تک تک شما خانوم های عزیزو دوستای مهربونم رو می بوسم. این هم کادوی گل پسر به مامانش: خدایا به حق همین روز عزیز ،همه چشم انتظارای مامان شدن رو دلشاد کن . الساعه ...
24 ارديبهشت 1391

سلام عزيز من

سلام پسر گلم واي كه به روز نگه داشتن وبلاگ چقدر سخته, اگه وقتي نباشه. فقط يه چند تا خبر بدم و به زودي با يه پست طولاني ميام . ٣ هفته ست كه عمو اينا اومدن اينجا . البته هتل هستند اما خيلي موقعيت خوبيه ، با پسر عموت كه درست همسن خودته و البته همجنس، حسابي بازيهاي پسرونه بكنين و كشتي بگيرين. آخه از وقتي اومديم اينجا همه بچه هاي ايراني اطرافمون يا دختر بودن يا سنشون خيلي كم . منم خيلي خوشحالم كه بازي شما رو ميبينم .     اينجا فصل بارون شروع شده و هر روز ٣ ساعت تمام دقيقا روتايم كلاس شناي شما بارون مياد . در نتيجه فعلا شنا كنسله. مي خوايم از امروز بريم كلاس تنيس از دور كه خيلي ...
21 ارديبهشت 1391

گرد گیری

از اونجا که وقت ندارم ،خیلی هم اتفاقای خاصی نیوفتاد که با ننوشتم من چیزی رو از دست بدیم . برنامه های همیشگی به راه ِ .فقط یه خبر بهمون رسیده که شاید عمو (ا) با خانوم و پسرش بیان پیش ما ... کارام بیشتر می شه و وقتم کمتر . خلاصه خدمت نرسیدیم حلال کنین .   ...
4 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

خیلی وقت ندارم بیام وبت رو آپ کنم. استاد راهنمام هر هفته ازم گزارش کار می خواد و بنابر این دیر میام.. فقط اومدم یه کوچولو ازت بنویسم .... یه 3 هفته است که کلاس پیانوت رو شروع کردیم ... شنات به راهه. تازه گی علاقه زیادی به کارتون ریو( طوطی آبی) پیدا کردی و همش اونو میبینی .  عصرا پارک رفتن برنامه ثابتت شده و منم کارای پایان نامم رو میارم اونجا انجام میدم. همه چی خوبه جز اینکه دلم برای مامانم به شدت تنگ شده... ...  ...
24 فروردين 1391

سفر به لچریا

    هفته پيش يهو جور شد رفتيم يه مسافرت دو روزه . لچريا و پرتو لا كروز بندری در شمال شرقي ونزولا. نصف این شهر تو آبه یعنی نصف خونه ها توی آبه و با قایق رفت و آمد می کنن . اسپانیایی ها وقتی برای اولین بار به ونزوئلا اومدن از این بندر وارد شدن و از اونجایی که خونه های سرخ پوستی اون زمان هم روی آب بنا شده بود ، اسم اینجا رو "ونزوئلا" یعنی "جایی شبیه ونیز" گذاشتند.     شب درهتلي در لچريا اقامت داشتيم و صبح ساعت ١٠ رفتيم منطقه ای به اسم " موچيما" كه جزائر كوچك و بزرگي رو در درياي كاراييب شامل مي شه و مردم و توريست ها، براي شنا و استفاده از سواحل شني كه بعضي از اين جزائر دارند،به اینجا سفر می کنند. &...
24 فروردين 1391

خال

  امیر رضا از وقتی به دنیا اومده یه خال ( یا ماه گرفتگی..نمیدونم) بالای قوزک پای چپش داره . من دوسش دارم انگار یه یادگاری از نوزادیشه . با اینکه خودش داره بزرگ میشه و مرتب در حال تغییره این خال سر جاشه و یه شکله. برای خودش اصلا جلب توجه نکرده بود تا امروز.. اومده به من میگه: مامان این جوش چرا اینجا درست شده؟( به خال اشاره می کنه) - مامان این خاله جوش نیست  -خوب چرا اینجا در اومده؟ - نمیدونم مثل رنگ پوستته دیگه.... اینجا هم وقتی تو دل من بودی این رنگی شده. - یعنی من از پات اومدم بیرون (جواب من همچین نتیجه گیری داشت؟) - نه مامان تو از دل من اومدی بیرون ...ببین منم رو صورتم این خال رو دارم... - یعنی تو از صورت مام...
16 فروردين 1391

امیررضا

  امیررضا: مامان خدا كجاست من: همه جا خدا چيزي نيست كه جا بخواد مثل نور همه جا هست حتي تو دل بچه ها. -تو دل دا ینا سور هم هست (خوبه نگفتی تو دل بن تن!) -خوب حتما تو دل اونا هم بوده -شاید الان دايناسوري باشه نه؟ -نه اون دايناسورایي كه تو فكر ميكني همشون خيلي وقت پيش مردن . -ما هم هممون ميميريم؟ -فعلا که زنده ایم  بيا اين كتاب رو بخونیم...   جمعه از مدرسه اومدي ميگي مامان بازم امروز اپريل گريه كرد اينقدر خوشم اومد - اااا چرا - خوب اخه دوست دارم اپريل گريه كنه ،چون تو استخر باهام بازي نمي كنه. عجب فكر كنم شما از اون پسرايي بشي كه تحمل بي محلي از دختر مورد علاقش رو ند...
16 فروردين 1391

هفته اول سال 1391

سلام چه خبرا بوده از كجا شروع كنم ؟ خوب شب عيد كه گفتم مهمون داشتيم و سر جمع شامل ٥ بچه هم مي شدن . حسابي همتون كيف كردين و بازي و البته كمي هم دعوا . بالاخره ساعت ١٢ و ٤٥ شب سال تحويل شد و روبو سي و تبريك و أينا .از اونجا که ما میزبان بودیم وقت عکس گرفتن نداشتم به زودی عکسای تکمیلی رو میذارم.   تو این غربت کلی هم عيدي گرفتي! كه فرداش همش رو من و بابا بالا كشيديم. واقعا ما بابا ، مامان امانت داري نيستیما. واما اتفاق هاي هفته گذشته،  بعد از عيد استخر نرفتي چون مريض بودي و سرفه مي كردي. يه روز به دعوت معلمتون اومدم مدرستون و يه كتاب إيراني براي بچه ها خوندم . خيلي جالب بود تو اومدي بغلم كردي و بعد هم دخترای...
8 فروردين 1391