سلام عزيز من
سلام پسر گلم واي كه به روز نگه داشتن وبلاگ چقدر سخته, اگه وقتي نباشه.
فقط يه چند تا خبر بدم و به زودي با يه پست طولاني ميام .
٣ هفته ست كه عمو اينا اومدن اينجا . البته هتل هستند اما خيلي موقعيت خوبيه ، با پسر
عموت كه درست همسن خودته و البته همجنس، حسابي بازيهاي پسرونه بكنين و كشتي
بگيرين.
آخه از وقتي اومديم اينجا همه بچه هاي ايراني اطرافمون يا دختر بودن يا سنشون خيلي كم .
منم خيلي خوشحالم كه بازي شما رو ميبينم .
اينجا فصل بارون شروع شده و هر روز ٣ ساعت تمام دقيقا روتايم كلاس شناي شما بارون مياد .
در نتيجه فعلا شنا كنسله. مي خوايم از امروز بريم كلاس تنيس از دور كه خيلي علاقه داري. بريم
ببينيم مي توني اين ورزش سخت رو ادامه بدي؟ یا نه
كلاس پيانو رو هم با هزار ترفند و رشوه ، داري لطف ميكني هفته اي ١ روز ميري .اما دلم ميخواد
فيلمت رو سر كلاس بگيرم . اداهايي در مياري كه من تا اين ٥ سال عمرت ازت نديدم . انواع
كش و قوس ها به بدن كه يعني خيلي خسته شدم بسه . انواع طلبكاريها از استاد كه من اگه
مثلا فلان آكورد رو بزنم چي به من ميدي . انواع قلدري ها كه اينطوري نميزنم اين وري نميزنم اي
انگشت كوچيكم بايد تنها بزنه . من اينو ميزنم تو بايد اون يكي رو بزني و......
وووووواااااااييييييي كه نميدوني من چقدر خجالت ميكشم و گوشتم ( البته نه چربيها كه به قول
دوستي لايه لايه من رو پوشونده) آب ميشه تا از كلاس بيايم بيرون و بره براي نوبت بعد همون
آش و همون كاسه.
هفته پيش جمعه يهو جور شد يه سفر سه روزه رفتيم آبشار انجل ، بزرگترين آبشار دنيا . اگه
ونزوئلا براي ويزيت توريستش سرچ بشه اولين جاي معروفش كه مياد همين آبشار آنجله من از
وقتي اومدم اينجا خيلي دوست داشتم كه اين آبشار رو ببينم . اما ازاونجا كه بابا وقت نداشت و
خيلي اهل سفر هاي سخت و بدون امكانات نيست ، نشد كه بريم . تا اينكه گروهي از
دوستانمون تصميم گرفتن برن . خوب من البته باز هم چون بابا نميومد نمي خواستم برم . با
اصرار بابا دل رو به دريا زديم و من و شما بادوستامون راهي اين سفر اكوتوريستي شديم . فوق
العاده بود . به زودي سفر نامه امون رو ميزارم تا دوستان وبلاگيمون هم لذت سفر عجيب ما رو
ببرن. خوب پس تا پست بعدي كه اگه خدا بخواد به زودي ميذارم. خدانگهدار.