تابستان امیررضا چگونه پایان میابد؟
امسال تابستان با وجود وضعیت نا مناسبی که داشتم سعی کردم غیر از کلاسهایی که میرفتی هر جوری شده با برنامه هایی سرگرمت کنم. گاهی میرفتیم نمایش های ابن سینا. گاهی هم با امیر علی وروجک وخاله ش بیرون میرفتیم، از جمله تو همین عکس که با هم رفته بودیم نمایش شیرهای دریایی تو محوطه برج میلاد. پارک و فوتبال بازی کردنات هم تا جایی که توانایی داشتم به راه بود.
با شروع آخرین ماه تابستان کلاسای شما هم یکی یکی تمام شد . اولیش کلاس نقاشیت بود که تو کانون برگزار میشد ،تو این کلاس با آبرنگ کار میکردین.
کلاس بعدی تنیس بود و از اونجا که من با شرایطی که داشتم نمی تونستم تو کلاستون بیام ،عکسی ازت ندارم. اما از شنیده های خودت فهمیدم که کلاس تنیست رو دوست داشتی و با عرشیا یکی دیگه از بازیکنا حسابی دوست شده بودی.
3 شنبه گذشته هم کلاس فوتبالت تموم شد که دونه دونه از جلساتش رو با علاقه و هیجان میرفتی. روز آخر هم یه سری مسابقه اختتامیه گذاشتند و شما با تیمی به اسم فولاد نایب قهرمان شدین. خیلی هیجان انگیز بود .از ساعت 2 تا 5شما تو 3 مسابقه شرکت کردین . ما هم روی سکوهای سیمانی شماها رو تشویق میکردیم . با اینکه با این وضعیتی که من دارم خیلی خسته شده بودم اما جالب بود و خوش گذشت. جایزتون هم یه مدال نقره و یه کیف ورزشی بود.
این تابستون دکراسیون اتاقت روهم تغییر دادیم و ست کامل اتاقت رو جدید خریدیم . دوستشون داری و خودت بدون اینکه من بگم میری پشت میز جدیدت و مشقای زبانت رو انجام میدی
الان من تو هفته 38 بارداری هستم و خیلی سنگین شدم و تنبل . قراره به زودی نی نی گولومون به دنیا بیاد .اما همچنان اسمی براش انتخاب نکردیم. چقدر اسم برای بچه دوم سخته.
اون اوایل که ازت می پرسیدیم اسم داداشی رو چی بذاریم میگفتی: مسود اوزیل(فوتبالیست تیم رئال)
حالا اسمای: کورش، فرزاد، عرشیا و چند تا دیگه رو پیشنهاد میدی .خلاصه هنوز اسم حضرت آقا مجهول مونده، تا زمان باقیمانده ببینیم چی میشه.