امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

تابستان اميررضا چطور آغاز شد؟

1392/4/24 18:34
نویسنده : مریم
259 بازدید
اشتراک گذاری

تابستون شروع شد.

از همون اول كه شروع كرديم رفتم كلاس نقاشي كانون نوشتمت ....داد و بيداد كردي كه مال بچه هاست من مي خوام برم فوتبال ، اينقدر فوتبال فوتبال كردي تا بالاخره رفتم يه جا اسمت رو نوشتم .

واي كه چقدر خوشت اومد و و ذوق مي كردي ، شبي كه فرداش كلاس فوتبال داشتي از خوشحالي خوابت نمي برد .

شبش ميگفتي "مامان من خيلي هيجان دارم" ( قربون دل كوچيكت برم) .

صبح هم با خوشحالي از خواب پاشدي و زود آماده شدي. رفتيم كلاس ، يه عالمه بچه تو زمين فوتبال با توپاي خودشون بازي مي كردن.

از زمين كه اومدين بيرون قيافتون كل و كثيف و عرق كرده و واييييي ...ديدني بود.اماچقدر احساس بزرگي مي كردي و خوشحال بودي . همون لحظه پرسيدي "مامان ، من دو بار بخوابم دوباره كلاس فوتبال دارم؟ "با بله من يه آخ جون گفتي و باز لحظه شماري براي جلسه بعدي .

 منم بي جنبه . ديدم اينقدر كلاس فوتبال دوست داري،كلاس نقاشي و زبان هم شرط كردم كه بايد بري و خوب شما هم تسليم شدي . يه همچين مادر بد جنسي هستم از خود راضی، خودم ميدونم! خلاصه فعلا فوتبال و تنيس و نقاشيت شروع شده كه ميبرمت.

هنوز خونه قبليمون، پيش مادر جون اينا هستيم و براي تغيير روحيه ، مي خواهيم خونه رو تجديد رنگ كنيم. چند روز پيش هم رفتيم تخت و كمد وميزت رو خريديم .قرار شد بعد رنگ خونه برامون بيارن .

داشتم يه كتاب ميخوندم (كليدهاي تربيت كودكان)اومدي عكسش رو ديدي

 ميگي "اااا مامان اين مال تربيت بچه هاست؟"ميگم بله...

داد ميزني "اااا نه نخون . من تربيت نمي خوامممممم ،نخونش." به زور كتاب رو بستي ...شب كه شد . هر چي گفتي قبول مي كردم. برم خونه محمد؟ ايكس باكس بازي كنم؟ نريم خونه مادرجون ! برو برام آب بيار و ...

ديگه آخرشب گفتي" مامان تواون كتاب تربيت بچه گفته ك هر چي بچتون گفت باور كنين؟ "

گفتم :آره نوشته كه بعدش بچه ها هم هر چي شما بگيد رو گوش ميدن .

ابروت رو دادي بالا و خنديدي گفتي "كتاب خوبيه ها خوب پس برو بخون "، خلاصه از نانوشته هاي يه كتاب دوتايي تصميم گرفتيم ك به حرف هم گوش بديم يا به قول اميررضا حرف هم رو باور كنيم . اين هم از فوايد كتاب ناخوانده!متفکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان اميرحسين و ارميا
12 تیر 92 16:47
چقد خوب مريم جون به منم بگو كجا براي فوتبال ميره اگه سمت خودمونه آدرس بده منم برم ببينم خوب بود ببرمش اميرحسين خيلي دوست داره بره فوتبال
نرگسی
1 مرداد 92 15:30
عاشششششششششقتم یعنی .