آی امان
فردا شب یعنی 1شنبه میریم ونزوئلا . چون شاید تا تابستان سال آینده به ایران برنگردیم رفتم یه مدرسه به ظاهر خوب که شاید بتونم شما رو ثبت نام کنم . آقای مدیر فرمودند شنبه پسرتون روبرای تست بیارید. صبح امروز هی گفتم و توضیح دادم که باید بریم مدرسه ای جدید و برای سال آینده شاید ثبت نام شی.هی هم شما می گفتی اصلا اصلا اصلا من نمیام .. دوست ندارم .. نمی خوام و ازاین حرفا دیگه. بلاخره با رشوه سی دی ایکس باکس راضی شدی که بریم و با خانوم مدیر حرف بزنی. رفتیم اونجا و تو اتاق مدیر موندم وشما رو بردن به اتاقی دیگه. 1 ساعت ونیم طول کشید .این وسط ها خانوم مدیره میومد بیرون و گاهی در مورد شرایط زندگی مون از من میپرسید ..هی هم می گفت خانواده خیلی مه...