رفتی مدرسه ،به همین زودی
قرار بر اینه که بعد از دفاعم بریم ونزوئلا و همون جا ادامه مدرست رو بری .اما از اونجا که من تا یک ماه دیگه کارم تموم نمیشه تصمیم گرفتم بفرستمت به مدرسه ای که عمه فرشته اونجا هستن . مدرسه یگانه ،
امروز برای اولین بار رفتی سر کلاس تو یه مدرسه دولتی، یه مدرسه شلوغ و پر از انرژی و روی نیمکت های داغون نشستی. خوب از اونجا که عمه جون هم اونجان حسابی همه هوات رو دارن. من به شخصه و البته مخالف نظر بابا، همیشه دلم می خواست توی یه مدرسه دولتی باشی . بزرگی مدرسه، زیادی بچه ها و فرهنگ های متفاوتشون خیلی به نظرم تو تجربه و شکل گیری شخصیت کودک 6 ساله تاثیر داره و با کمک خانواده میشه این تاثیر رو مثبت کرد. من عاشق جو مدرسه های دولتی هستم که بچه ها در اوج شیطنت از سر و کول هم بالا میرن و جو درس و رقابت خیلی اذیتشون نمی کنه.
این هم عکس عمه جون و امیررضا:
فعلا که به همین زودی مدرسه ای شدی و داره 6 سال از عمر کمت میگذره...دلم برای بچگیت خیلی تنگ شده
هر جا هستی شاد باشی عـــــــــــزیزتـــــــــــــــــرینم