پارک آب و آتش
مهدت رو هر روز میری عزیزم. اما کلاس اسکیت رو دوست نداری و به سختی میبرمت. شنبه شب بردمت پارک آب و آتش .خیلی پسر خوبی بودی .کلی آب بازی و اسکیت بازی کردی .وقتی که ستون های آتش روشن می شد خیلی هیجان زده می شدی. بعد اون روز من حالم بد شده و نتونستم ببرمت بیرون . در عوض شما هم 2 شبه میری خونه عمو علی و با نگار و محمد بازی میکنی .اونها هم کم نمیگذارن برات و با کلی اسباب بازی و فیلم و گیم سرگرمت میکنن...به زور ساعت 11 شب از خونشون میارمت بیرون. عزیز دلم خیلی دوست دارم در ادامه هم عکسای پارک رو برات میگذارم. ...
نویسنده :
مریم
21:24