فرشته مهربون منی
دو روزه سرمات بدتر شده
دیروز با مهدی بردمت دکتر با چه بساتی . از وقتی که تو ونزوئلا بستری شدی با دکتر لج میکنی و سخت دکتر میای.
دیشب از سرفه نمی تونستی بخوابی. کمی خوابت می برد اما سرفه بیدارت میکرد ..عزیز دل مهربونم .من که بالای سرت نشسته بودم و تو با سرفه بیدار میشدی ومنو با صورت ناراحت میدیدی .میخندیدی و میگفتی "مامان چیزی نیست اشکال نداره" و دوباره خوابت میبرد
امروز بهتری .صبح که رفتی مهد . عصر هم طبق معمول خونه مادر جون و بازی با مهدی
پایین که بودیم یه بارون خیلی قشنگی اومد تو این اول تابستون که واقعا هوا رو بسیار خوب کرده بود .شما هم با مهدی دم پنجرهاز ذوقت آواز میخوندی و میرقصیدی .
. الانم که رفتی خونه خاله مهسا تا باهاشون بری پشت بوم.
عشقمی عزیزم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی