امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

اميررضا با اينا زمستون و سر كرده

1393/1/8 9:36
نویسنده : مریم
656 بازدید
اشتراک گذاری

اواسط دي بود كه بابا از ونزوئلا اومد، ما براي عروسي زهرا دختر عمه فرشته آماده مي شديم. كت و شلواررسمي كروات و پاپونت رو خريده بوديم و شما روزي دوبار مي پوشيدي و باهاش كيف ميكردي. عروسي زهرا جون ٣ بهمن بود و با كلي كار و بدو بدو برگذار شد . ما هم بعد از مدتها يك عكس خانوادگي گرفتيم.

بعد ار عروسي زهرا ٢ پروژه پاگشا كردن عروس و تولد شما به سرعت برگذار شد. تولدت رو با وجود تعطيلي ٣ روزه مدرسه به خاطر برف، خونه مادر جون گرفتيم . حدود ٢٠ نفر پسراي فاميل و دوستاي مدرست بودن .عمو فرشيد هم برنامه براتون اجرا كرد .خيلي بهتون خوش گذشته بود.

 هفته بعدش هم يني ٢٠ بهمن بابا دوباره رفت ونز و شما به شدت ناراحت شدي.

توي زمستون كلاس زبان اسپانيايي و انگليسي همچنان برقرار بود و به اصرار خودت كلاس فوتسال هم از طرف مدرسه ميرفتي، دوستش داشتي و من هم از شادي شما لذت مي بردم.

بااتمام سال ١٣٩٢ شما هم با سواد شدي و تمام حروف رو ياد گرفتي و هر دفعه با خوندن متني كلي لذت ميبرم از باسواد شدنت.

امير كوچيكه هم با وجودش كلي شادي و گرفتاري شيرين برامون آورده.  الان كه آخرين روز اسفنده مي تونه هرچند تا دلش بخواد قل بخوره و روي زمين بخزه ، شير خشك كمكي هم ميخوره چون كمي از نمودار رشد خودش پايين تره.

هرحركت جديدي ك مي كنه خوشحالي رو ميشه تو خنده هاش و چشماش ديد . يه چيزايي ميگه مثل به به ، م م ، أگ.. خوش اخلاقه و شيطون . مي خواد بخوابه دورش وو بالش مي چينم تا به خودش صدمه نرسونه، آخه اينقدر وول مي خوره و اينور و اونور قلت (شایدم قلط ؟) ميزنه تا بالاخره يه جا خوابش ببره.

دقايقي ديگه سال ١٣٩٢ تموم مي شه و من خدا رو شكر مي كنم ك سال خوبي رو پشت سر گذاشتيم و خدا يه هديه عزيز به ما عطا كرد و ما يه خانواده ٤ نفره شديم. امسال سال مهمي هم براي امير آقاي بزرگ ما بود و باسواد شد و انشاالله نور علم و عقل همه جا راهنماش باشه و ازش جدا نشه.

با آرزوي بهترينها در سال جديد براي همه عزيزانم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نرگس
1 فروردین 93 0:29
سال نوتون مبارک باشه مامانی براتون بهترین آرزوها رو دارم .. عزیز دلممممممممممم ماشالله چقدر شیرین شده ..
مامان پارمیدا
9 فروردین 93 8:10
سلام سال نو مبارک . امیدوارم سال خوب و پر خیر وبرکتی در پیش و داشته باشید . الهی ماشالله این امیر کوچو آقایی شده ها کارخوبی کردید عکس انداختید خیلی یادگاریه خوبیه . آدم هر وقت عکسای چند سال پیش رو نگاه می کنه کلی کیف می کنه و خوشحال میشه از اینکه همت کرده و آتلیه رفته اونم با بچه یکوچیک که خیلی سخته .
مامان پارمیدا
29 تیر 93 7:57
مریم جون خیلی کم پیدایی . یعنی اصلا نیستی . بیا از گل پسرات بنویس واسمون