حجاب و زیپ
خانوم چادری با لبخند: خانوم کجا؟
من نفس زنان و نگران که داره دیر میشه : دانشکده مدیریت
خانوم چادری بالبخند : وای... انسانی هم داری میری. مانتوت خانوم برای اونجا خیلی کوتاهه.
من:ااا من فقط میرم پیش استادم .جای دیگه ای نمیرم بچرخم!
خانوم چادری با لبخند: خانوم دکمه هاتم خیلی بازه .من زیپ شلوارتم دارم میبینم !
من تو دلم: چشت روشن .کاش تو آینه خودتم می دیدی.
منٍ کلافه : خانوم این کیف کامپیوترم رو میگیرم جلوم.
خانوم چادری با لبخند: نمی تونی که اینو همش بگیری جلوت.
منٍ ٍ عصبانی: خانوم سختیش با من . لطفا بزارید برم استادم میره.
خانوم چادری با اخم: بفرمایید
تمام راه رفت و برگشت ،تو این 2 ساعت فکر می کردم از کارگرا و دانشجوها تا استادم و ... همه دارن زیپ شلوار منو نگاه می کنن.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی