امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 15 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

شیرین لبی شیرین سخن

1392/8/29 14:27
نویسنده : مریم
993 بازدید
اشتراک گذاری
امیررضا : بذار اين شمشيرم رو بذارم تو خِشتكم .
من : خشتک نه مامان خشاب .
- پس خشتک چیه؟
توضیح دادم خودت غش خنده شدی که چی می شه اگه سربازا شمشیرشونو بذارن تو خشتکشونوقت تمام


اميررضا:مامان رادين اذیتم می کرد، مدادم و گرفته بود نميداد ، 
-تو هم نذار مدادت رو بگيره، يا اصلا ًمدادش و بگير بهش ندهعصبانی
   -آخه من دلم نمياد بغل
 
عاشقتم مهربونم


 ازم مي خواستی باهات بازي كنم .از طرفي امير كوچيكه هم شير مي خواست و آروم نمي شد ، وقتي داشت شيرش و مي خورد، اومدی جلو و آروم ميگی مامان يواشكي بذارش رو تخت و بزن در ريم بريم بازي كنيم.متفکر
 
رفتی دستشویی و بعد مدتی داد می زنی : مامان ، مامان
بله؟
با هیجان میگی :یه جمله جدید پیدا کردم. اگه ش هم بخونیم میتونیم بنویسیم" ماشین با اتوبوس دوست است"
کلا تو دستشویی فکر همه باز میشه که شامل شما هم شدهقهقهه
پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان پارمیدا
30 آبان 92 10:11
به به ماشالله امیر کوچولو چه بزرگ شده . ببوسیدش از طرف من راستی اسمش امیر تنهاست یا پیشوند و پسوند داره ؟ شمشیر در خشتک گذاشتن هم ماجراییه ها ! خیلی باحال میشه
مریم
پاسخ
اسم تازه واردمون امیرعلی ه
نرگسی
7 آذر 92 16:36
سلاممممممممممممممممممممممممممم مامانی عزیزای دلممممممممممممممممممممممممم ماشالله هزار ماشالله چقده نازههههههههههههههههه امیر کوچولو خدا براتون حفظش کنه مامانی قدمش مبارک باشه البته با کلییییی تاخیر ماشالله امیررضاجون جونی هم بزرگ شده براشون جتما حتما اسفند دود کن مامانی .. مامانی برو خصوصی بگم ... دلم براتون خیلی تنگ شده بوداااااااا ....