پسر خونه
شنبه بردمت چشم پزشکی .خدا رو شکر چشمات سالمن و نگران تنبلی چشمت نیستم.
از اونجا رفتیم و از GEOX برات لباس و کفش خریدم بعد رفتیم بنتون و اونجا هم برات کلی لباس خریدم.چون بابات سفارش داده بود وگفته که تو ماتورین لباس بچه خوبی وجود نداره...
جالب اینجا بود که خسته شده بودی و میگفتی بریم خونه ... خیلی خونه ای هستی وبعد از مدتی که بیرون میمونی میگی بریم خونه!
عصر هم طبق معمول رفتیم خونه مادرجون و با مهدی بازی کردی.
کفشت رو خیلی دوست داری و همش میپوشیش.
یه cd هم خریدیم به اسم آلفا و امگا که در مورد گرگ هاست ...همش داری اون رو میبینی .
دیگه مهد اسمت رو ننوشتم .می خوام تا وقتی میریم ونزوئلا استراحت کنی .
همیشه شاد باشی عزیز دلم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی