در انتظار برادر
اميررضا : مامان اگه دختر بود چه كار مي كرديم؟
: اونم خوب بود ديگه مگه بده ؟
: آره دخترا جيغ ميكشن، می ترسن و بازي پسرونه بلد نيستن آخه.
خدا رو شکر شما راضی باشی ما هم راضییم
دارم بهت غذا ميدم ميگم :"مامان ني ني مون به دنيا اومد شما بايد بهش غذا بديا"
لبخنده گشادي تحويلم ميدي و ميگي :" باشه شيرهم من بهش ميدم."
بعدش رفتی تو دستشويي که یهو داد ميزني:" مامان بچه اومد تو بايد بشوريشا .من غذا ميدم تو بشور."
عدالتت تو تقسیم کار من و کشته
داري با دوستت كريستين حرف ميزني، ازت مي پرسه تو تنهايي؟ برادر نداري؟
با لب آويزون و بسيار مظلومانه مي گي : "دارم اما تو دل مامانمه. "
چشماي كريستين ديدن داشت.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی