امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

اشکها و لبخندهای ما

1392/3/26 11:14
نویسنده : مریم
220 بازدید
اشتراک گذاری

2 سال و نیمت بود . تازه داشتی جمله هات رو کامل میگفتی و حرف های خوشمزه تحویلمون میدادی . همون موقع ها بود صدای مردم رو میشنیدی که طعم تلخی از شکستن غرور داشت . طعم تلخ باطوم و طعم بغض الله و اکبر.

 همه اینا رو هم تو خونه باصدای بلند و مشت گره کرده برامون تکرار می کردی . 4 سال پیش همین موقع ها بود که نیمه شب جلوی خونمون  2تا ماشین لباس ش خ ص ی یه ماشین 206 مشکی رو گرفته بودن و راننده ماشین رو با ضرب باتوم داشتن میکردنش توی صندوق عقب ماشین خودش و ما از طبقه 4 خونمون شاهدش بودیم . خیلیها شاهد بودن و جرات نمیکردن دم بزنن. صداهایی بلند شد و ناسزاهایی . ... بماند پسر را بردند و خاطره اش مدتها تو ذهن شما بود .

دیشب 25 خداد 92 اما کل خیابون بوق بود و جیغ بود و شادی و رقص. خیابانی قفل شده از ماشین و آدم  و رنگ و شور. باز هم سوالای شما که آخه چرا ؟ و توضیحای من که مطمئن نیستم از تاثیرشون . که آیا متوجه میشی خوانده شدن رای یعنی چی؟ امید به آزادی یعنی چی؟ امید بهبود زخمهای 4 ساله یعنی چی؟

اما مطمئنم آینده شما احتیاجی به فهمیدن اینها نداره. تو آزادی آنچنان غرقتون میکنیم که جز شور زندگی و عشق به وطنت هیچ چیزی از این س ی ا س ت بی رحم ندونی.

مطمئــــــــــــــــــــــــــــــنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان ایمان جون
29 خرداد 92 15:53
عزیزم پسر کوچولوهامون همسنن,اگه موافقی تبادل لینک کنیم یه سر بیا وبلاگمون


خوشحالم از آشناييتون اما نميدونم چرا پيج شما براي من باز نميشه
مامان اميرحسين و ارميا
30 خرداد 92 9:00
مرييييييييييييم تهراني؟سياست خيلي كثيفه جداي بيرحم بودنش.مريم باورت نميشه من تا نتايج اعلام نكردن تا صب نخوابيدم از استرسسسسس .8سال عمر تلف شدن كم نيست بخدا.اگه تهراني خبر بده حداقل ببينيم همديگرو.خصوصيييييييي


انشاالله