امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

دوستات : افرا و نرگس و پریماه

1390/6/8 6:49
نویسنده : مریم
664 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها بیشتر بعد از ظهر ها با افرا هستی جمعه که ظهر بعد از مدرسه با پریماه و مامانش رفتیم لاکاسکادا خیلی میزون نبودی هی میگفتی دلم درد میکنه. اما با پریماه خیلی بازی کردین و نهارم کینگ برگر مهمون خاله اشرف شدیم.

بعد از اونجا رفتیم خونه خاله سهور که من فرنی ببرم براشون آخه افطار  مهمون داشت تو هم از خدا خواسته اومدی و دیگه هر کاریت کردم که بیای بریم خونمون نیومدی. موندی تا بعد شام  با مهمونشون ...

 اونجا که برگشتیم سرما داشتی. شب تب کردی فدات شم مریض می شی خیلی مظلوم میشی و هیچی غذا نمیخوری منم دلم برات کباب میشه.

صبحش خیلی بهتر شدی اما چشمت چرک کرده بود رفتم و از فارماتادو برات آنتی بیوتیک خریدم و برات ریختم.

شنبه شب که بهتر شده بودی خونه نرگس دعوت بودیم و شما با نرگسِ ِ شیطون ، بازی می کردی.اونم چه بازیی!!! کشتی کجشیطان . خلاصه ساعت 11 بعد از خوردن شام خیلی خوشمزه اومدیم خونه که برای فرداش آماده شیم.

قرار گذاشته بودیم با پریماه مامان و باباش بریم "پرتو اورداس" که مرکز خرید خوبی داره ..همه قصدمونم این بود که برات کلی خرید کنیم . اما نمی دونم چرا اینجا اینقدر لباس بچه کم دارن . با اینکه بچه یه عالمه دارن ما امکاناتشون برای بچها خیلی کمه. درنتیجه جز یه عروسک اسپایدرمن و یه تیشرت چیزی نتونستیم بگیریم برات.

خودم و بابایی هم خرید کردیم و نهار خوشمزه ای تو تونی روماس خوردیم . اونجا چند جا وسیله بازی داشت که با پریماه سوار می شدی . 

بازم میام برات عکس میگذارم

دوست دارم یه عالمه هر چی بگم بازم کمه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)