امیررضاامیررضا، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

امیررضا پسر طلا

جشن و یادگاری و باز سفر

1391/4/3 23:34
نویسنده : مریم
277 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه 8 جون آخرین روز مدرستون بود .

پدر مادرا اومده بودن تا روز آخر رو جشن بگیرن . شعری رو اجرا کردین و از پدر مادراتون تشکر کردین.

 

 بعد از یه صبحانه مختصر رفتیم تو کلاستون و فیلمی که میس ماریبل از کارای بامزه تون تو کل سال تهیه کرده بود ، رو دیدیم. میس ماریبل خیلی مربی دوست داشتنی بود.قلب

 

 هرکدوم از بچه ها هم یه تی شرت ،که خودشون نقاشی کرده بودن ، رو پوشیدن و با ماژیک هایی که میس ماریبل بهشون داد ، اسم خودشون رو روی تی شرت ِدوستِ جلوییشون می نوشتند. خیلی با مزه بود و همتون تو یه صف داشتین برای هم یادگاری می نوشتین.

سال خوبی بود و خیلی چیزا یاد گرفتی . به نظر من از همه مهمتر این بود که یاد گرفتی با دیگران با مهربونی رفتار کنی ، گروهی بازی کنی و دوستای خوبی پیدا کنی. من فکر می کنم 2، 2 تا 4 تا میشه رو بالاخره یاد می گیری.اما مهم عشق و محبت ه که باید از همین بچگی تو وجود آدما ریشه کنه و دوره مهد تو این زمینه خیلی مهمه.قلب

یک هفته بعد از تموم شدن مدرسه ، دوتایی راهی ایران شدیم .الان تو خونه خودمون ایرانیم . شما خوابی و من دلشوره پایان نامه ام رو دارم استرس

خداکنه اینم زودی تموم شه فرشته

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

نرگسی
4 تیر 91 0:52
الهی چقدر بامزه .. رسیدن بخیر دوستم .. ایشالله که شما هم موفق باشید ..
نرگسی
4 تیر 91 0:56
مرسی عزیزم بابت کامنتت
مامان اميرحسين
26 تیر 91 20:03
سلام به سلامتي من نيستم حالي نميپرسيدا